ایران, مقاله ها

سکه های اشکانی و پارتی

نوشته های مورخین قرون اولیه اسلامی، مانند طبری، مسعودی، بیرونی، ثعالبی و دیگران هم که گاهی این طایفه را اشغانیان و گاهی اشجانیان نوشته اند، هیچ مبانی تاریخی ندارد و نام شاهان و توالی پادشاهی آنها، هماهنگ نیستند. حنی فردوسی دوران پانصد ساله این دولت بزرگ ایرانی را در چند بیت خلاصه کرده و گفته:

ازایشان بجز نام نشنیده ام                    نه در نامه خسروان دیده ام

تنها سکه های بازمانده از پادشاهان اشکانی است که بر خلاف دیگر آثار محفوظ مانده و به وفور در موزه های بزرگ جهان و مجموعه های شخصی، در دسترس سکه شناسان و محققین قرار دارند و تنوع بسیار چشمگیر آنها، امکان بررسی های نسبتا وسیعی را در شناسایی این دوران تاریخی فراهم می سازد. به همین جهت سکه شناسی اشکانی در تکمیل تاریخ ایران باستان اهمیت ویژه ای دارد.

نقوش دلپذیر و چهره های جذاب فرمانروایان این سلسله که بر مسکوکات آنها جلوه گر است، سکه شناسان را جلب کرده و به تحقیق و تعمق در خطوط و رموز آنها بر انگیخت و منجر به تالیف و انتشار کتابهای ارزنده ای در زمینه تاریخ اشکانیان گردید.

شاید ویّان اولین کسی بود که در قرن هجدهم به این مهم چرداخت، ولی پس از او به مدت نسبتا طولانی این تحقیقات معوق ماند تا در حدود یک قرن و نیم بعد لیندزی کتاب تاریخ سکه های پارتی را نوشت و پس از او راویلینسون اثر برجسته و ماندگار خود را با عنوان ششمین پادشاهی مشرق زمین منتشر کرد.

اثر ارزنده دیگر کتاب پرسی گاردنر بود که به سال ۱۸۷۷ م نوشته شد و اوریک روث م کاتالوگ سکه های اشکانی موزه بریتانیا را بر منبای آن تنظیم کرد. در اوایل قرن حاضر، ابتدا کتاب پتروویچ انتشار یافت که درباره ی رویدادهای ۱۵۰ سال اول عصر اشکانی با نوشته های گاردنر مغایر است، سپس دمورگان به سال ۱۹۲۴ کتابی در این زمینه منتشر کرد که تصاویر روشنی از سکه های اشکانی ارائه می داد.

این روزها قالب موزهه ای مهم جهان، مجموعه ها و کاتالوگ هایی از سکه های اشکانی دارند که زیر نظر کارشناسان این رشته تنظیم شده و کاتالوگ موزه دانمارک یکی از بهترین آنهاست.

یکی از آخرین پژوهش هایی که درباره سکه های اشکانی صورت گرفته، اثر دیوید سل وود است که بر اساس کاتالوگ روث در موزه ی بریتانیا و تکمیل آن با استفاده از تحقیقات سکه شناسان دیگر- که به تفصیل در مقدمه کتابش از آنا نام برده- به سال ۱۹۷۰ میلادی چاپ شده و ۱۰ سال بعد چاپ دوم آن با تجدید نظر هایی انتشار یافته است.

قرض از این تفصیل آن است که چون منابع تحقیق درباره این سلسله، تقریبا منصر به کتبی است که با استفاده از تحقیقات سکه شناسان نوشته شده، دانش پژوهانی را که مایل به مطالعات بیشتر در تاریخ اشکانیان هستند، به ان منابع راهنمایی کرده باشم؛ چنانکه خود در تنظیم این قسمت از کتاب، تالیفات گاردنر و سل وود را مبنای کار قرار داده، از متون دیگر مانند تاریخ ایران باستان اثر حسن مشیرالدوله پیرنیا و اشکانیان دیاکونوف برای تکمیل آن بهره برده ایم.

سرزمین پارت:

پارت یکی از ساتراپ نشین های امپراطوری اسکندر بود که اشکانیان از آن خطه برخواستند. نام این ناحیه در کتیبه داریوش پَرسَو آمده و یونانیان آن را پارتیا یا پارسوایا ثبت کرده اند. در مدارک ارمنی، پهل شاهستان (یعنی جایگاه شاهان پهل) ذکر شده و این همان کلمه است که به مرور به پهلو مبدل شده و منصوب به آن را پهلوی یا پهلوانی خوانده اند.

برخی مورخین یونانی، ماننده ژوستن و استرابون که گاردنر و امثال او از آن پیروی کرده اند، اشکانیان را نژآد سَکایی شمرده اند. ولی از نوشته های هرودوت چنانچه راولینسن هم استنباط کرده، چنین بر می آید که این قروم آریایی بوده اند . زبانشن پهلوی بوده است.

آنان بین رود جیحون و دریای خزر، در سرزمینی که تقریبا با خراسان امروز منطبق است، سکونت داشتند و به احتمال زیاد عشق آباد کنونی اقامتگاه مرکزی آنان بوده است. مردمی بودند جنگجو و دلیر با سازمانی قبیله ای که در تمام دوران تسلط یونانی ها، هیچگاه به طور کامل از آنها اطاعت نکردند. در دوران طولانی حکومت خود هم، با آنکه غالبا گرفتار زود و خوردهای داخلی بودند، مدتی نزدیک به ۵ قرن (۲۴۷ پ.م  تا ۲۲۰م.) سرزمین ایران را در برابر هجوم های مسمتر طوائف وحشی آسیای مرکزی از یک سو، و سرداران متجاوز رومی از سوی دیگر حفظ کردند. از خود فرهنگ مستقل و درخشانی نداشتند و جز تشکیلات نظامی و رسوم قبیله ای در سایر جهات از فرهنگ هلنی متاثر بودند. (فرهنگ هلنی غیر از فرهنگ یونان بوده است، بلکه با قشون کشی و فتوحات اسکندر در نتیجه آمیزش مبتکران و صنعتگران یونانی با مردم محلی و برخورد عقید و مذاهب گوناگون و شیوه های گوناگون صنعتی و هنری، فرهنگی ممزوج و مختلط بوجود آمده که آنرا فرهنگ هلنی می نامیدند.)

دو شورای واسپوهران و مغان با رعایت وصیت پادشاهی که درگذشته بود، پادشاه بعدی ر انتخاب می کردند و این پادشاهان همواره با ملل تابعه با رفق و مدارا زیسته، مخصوصا پیروان مذاهب و ادیان دیگر مانند بودایی ها و یهودیان و غیره را در پیروی از کیش خود آزاد می گذاشتند. بسیار آزاداندیش و آزادمنش بودند.

آغاز پادشاهی اشکانیان به درستی روشن نیست، حتی سکه ها هم از این حیث کمک چندانی نمی کنند، چون اولا تا حدود سال ۳۰ پیش از میلاد فاقد تاریخ هستند و پس از آن هم، تاریخ نگاری منظمی ندارند و ثانیا تا اواسط قرن یکم بعد از میلاد، بجای نام پادشاه فقط کلمه ی ارشـک نوشته شده که به زعم بسیاری از نویسندگان، نام خانوادگی آنها بوده است. اما امروزه روشن شده که ارشک نام کسی نیست بلکه عناوین فرمانروایی است، مانند فرعون و قیصر و هر ارشکی نام خاص خود را داشته است. هرچند تمام پادشاهان اشکانی بجز گودرز و ارد تا زمانی که می رسد به پاکوروس دوم و بلاس سوم، فقط نام بنیانگذار سلسه را بر سکه ها آورده اند. اما اینکه چرا نام خود را نمی نوشتند، شاید بدین جهت بوده است که آن سکه را فقط برای مبادله در معاملات داخلی کشور ضرب می کردند و در معامله با ملل دیگر بگار نمی بردند.

از اواخر قرن اول میلادی که فرمانروایی اشکانی دستخوش رقابت شهریاران مختلف شد، هریک از آنها سعی می کردند خود را ارشک یا فرمانروای اصلی معرفی کرده زمان امور آسیای غربی را در دست بگیرند و از این زمان هر فرمانروا علاوه بر عنوان ارشک نام مشخص خود را هم بر سکه ها می آورد.

احتمال بعضی مورخین آن است که در حدود سال ۲۴۷ پ.م. این خاندان، در نواحی خاوری ایران کرده ارشک را به عنوان پادشاه برگزیدند سپس سلطه خود را به سمت مغرب گسترش دادند نت سر انجام مهرداد اول (۱۷۰-۱۳۰ پ.م.) سرزمین ماد را به سال ۱۵۵ و بابل را که مرکز اقتصاد و بازرگانی آن عصر در جهان بود در سال ۱۴۱ پ.م. تصرف کرد و امپراطوری اشکانی را بنیان گذاشت.

پایتخت اشکانیان ابتدا شهر صد دروازه یا به گفته یونانیان هکاتوم پلیس (Hekatompylos) در نزدیکی دامغان کنونی بود، ولی با گسترش امپراطوری به سوی غرب ارد (۵۵-۳۷ پ.م.) آن را به تیسفون در کنار رود دجله منتقل کرد.

سکه های اشکانی:

سکه های اشکانی همه دارای تصویرند. مطالعه ین تصویر و طرز آرایش سر و بر، پوشیدن لباس و زر و زیوری که برای آرایش بکار برده اند، حتی جزئیات دیگر مانند نقطه خال مانندی که بر پیشانی برخی از فرمانروایان نقش بسته و بعضی آن را نشانه ی « دارندگان خون خالص پارسی» گمان برده اند، بحث های جالبی را در باره شناسایی پادشاهان و آداب و رسوم و شعاعر خانوادگی و مذهبی آنها به میان آورده است که غالبا آمیخته با حدس و گمان است.

مشخصات کلی سکه های اشکانیان:

سکه های اشکانی، صرف نظر از تنوع فوق العاده و خصوصیات هریک از سکه ها، به طور کلی چند وجه مشترک دارند:

یکی اینکه تاکنون هیچ نمونه ی زرین که بتونا آن را سکه طلا نامید، از اشکانیان به نظر سکه شناسان نرسیده، چنانچه سل وود در مقدمه کتاب خود نوشته است:

سکه های طلا ممکن است ضرب شده باشند ولب به منظور مدال های تشریفاتی بوده اند و نه پول رایج، بهرحال من نمونه قابل اطمینانی تابحال ندیده ام.

دیگر آنکه نام سکه های مسی و برنزی و ارزش آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به یونانی ها تقلید می شدند که هر ۸ عدد آنها مطابق یک اوبول نقره ارزش داشت.

دیگر آنکه عیار مسکوکات آنا در زمان تیرداد و مهرداد از نره نسبتا خالص تری ضرب می شدند، رفته رفته تنزل یافته و همزمان با کاهش عیار، انحطاط و تدنّی چشمگیری هم در هنر سکه سازی پدیدار گشته است.

طراز: کلیه درهم (دراخم یا درخمه) های اشکانی از ارشک اول تا آخر مانند ۴ درهمی های اولیه آنها متحد الشکل اند. ارشک اول بنیانگذار سلسله، در حالی که به طرف راست نشسته، کمانی در دست دارد. بعد از سلطنت مهرداد، پایه گذار امپراطوری مستندی که شاه بر آن نشسته یک تخت سلطنتی است، اما در سکه های پیش از او شاه بر سنگ محدبی نشسته که عینا همان سنگی است که در معبد دلفی قرار داست وبه زعم یونانیان مرکز زمین بود. و این تقلید آشکاری بود از نقش سکه های سلوکی.

با اینکه ۴ درهمی ها، مخصوصا از اوائل عصر مسیحیت تنوع بسیاری داشتند، سکه های مسی و برنزی بسیار متنوع تر بودند و روی هم رفته اطلاعاتی که از البسه و آداب و رسوم و عقاید مذهبی و تنظیمات کشوری و حکومتی ارائه می دهند، بر ابهامت تاریخی و تاریکی های دوران اشکانی پرتو بسیار می افکنند.

در سکه های پارتی معمولا جز صورت شاه، تصویر دیگری از خاندان سلطنتی، مانند ملکه یا ولیعهد نقش نمی شد، ولی از فرهاد چهارم (۳۸-۲ پ.م.) سکه های در دست است که تصویر موزا (Musa) زوجه محبوب و رومی الاصل خود را بر سکه آورده است.

نوشته ها: سکه های اشکانی از نمونه های سلوکی و پادشاهان سوریه تقلید می شدند؛ حتی نوشته ها تا اواسط اولین سده ی میلادی که سانابار (۵۰-۶۵م) خط آرامی را بر سکه های خود آورد، به مدت بیش از ۳ قرن به خط و زبان یونانی بود. اما کم کم با تضعیف فرهنک هلنی که دیگر فراگیری خود را ازدست داده بود و برای بسیاری از مردم ایران نامفهوم بود، فرهنگ ایرانی توسعه یافت و خط و زبان آرامی و پهلوی و اشکانی، جای خود را روی سکه ها هم باز کردند. بلاش چهارم (۱۴۷-۱۹۲ م.) عنوان مَلِکا یا مَلِکان مَلِکا را بجای بازی لِوس (به معنی شاه) و بازی لِوس بازی لِه (به معنی شاهنشاه) برگزید.

علائم و نشانه ها: نشانه هایی که اشکانیان بر سکه های خود نقش می زدند، مانند مذهبشان از اقوام و ملل مختلف گرفته شده بود. پرستش آفتاب و ماه را از سکاها، زردشتی گری را از مادها و پارسی ها، پرستش ارباب انواع را از یونانی ها فراگرفته بودند. دینشان التقاطی از همه ادیان آن عصر بود، همراه با پرستش اجداد که سکه ها بیان کننده همه مذاهب و اعتقادشان هستند.

مقیاسات و اوزان: همه سکه های نقره، بدون استثنا به پیروی از پادشاهان سلوکی سوریه، بر پایه استاندارد آتیک ضرب شده اند :

۴ درهمی

۲۷۰ حبه

۱۷٫۴۹۶ گرم

۱ درهمی

۶۷٫۵ حبه

۴٫۳۷۴ گرم

پول خرد شان

۱۱٫۲۵ حبه

۰٫۷۳ گرم

اما وزن بعضی از سکه های اشکانی کمتر از سکه های پادشاهان سوریه بود.

تاریخ نگاری: اکنون روشن شده است که تاریخ نگاری سکه های اشکانی همان تاریخ سلوکی است که مبدا آن ۳۱۲ قبل از میلاد می باشد. اما چون سالهای سلوکی قمری بود، با قاطعیت نمی توان گفت که سال ۲۰ یا ۱۰۰ سلوکی با چه سال مسیحی دقیقا منطبق است، لیکن چون کبیسه هم داشتند، به طور کلی می توان ۱۰۰ سلوکی را با سال های ۲۱۳ یا ۲۱۳ پ.م. تطبیق کرد.

سابقا بر مبنای نوشته ژوستی نین، عقیده عمومی درباره مبدا تاریخ نگاری اشکانی این بود که تیرداد اول موسس این سلسله، در یک از سالهای ۲۵۶ تا ۲۵۰ پ.م. بر آنتی یوخوس دوم شورش کرد و پیروز شد ولی جرج سمیت در حفریات آشور لوجی پیدا کرد که انطباق سال ۲۰۸ سلوکی را با سال ۱۴۴ اشکانی نشان می داد. و با این کشف، روشن شد که مبدا تاریخ اشکانی که بر سکه ها آمده، مطابق است با سال های ۲۴۹ و ۲۴۸ پ.م.

سکه های از سال ۲۸ پ.م. تاریخ دارند و اعداد آن با حروف الفبای یونانی مشخص شده. مانند حروف ابجد که نزد خود ما معمول است. یعنی از ۱تا۹ یکایک از ۱۰ تا ۹۰ ده ده و از ۱۰۰ تا ۱۰۰۰۰ صد صد بالا می روند و در ذکر سال از تاریخ سلوکی و اشکانی هردو استفاده می کردند. اما سال اشکانی برخلاف سلوکی، شمسی بود با نامهای ۱۲ گانه اوستایی: فروردین، اردیبهشت و… الی آخر. بر ۴ درهمی های ارد علاوه بر سال نام این ماه ها نیز ذکر شده است.

ضرابخانه ها: ضرابخانه های پارتی در اغلب شهرهای ایران دایر بودند و تا آنجا که سکه ها و مدال ها حکایت می کنند، در شهرهای اکباتانه (همدان)، راگا (ری)، نیسا (شهری در حوالی عشق آباد کنونی)، مرغیان (مرو)، تراکسیان (شهری در خراسان و شاید در حوالی مشهد امروزی)، اَدی یَه (هرات)، اَرتِمتَه (محل آن شناخته شده نیست)، کنکوبار (کنگاور)، لائودسیه (نهاوند)، سوزا (شوش)، سکه می زدند. به علاوه برخی از سکه های مهرداد دوم (۱۲۳-۸۸ پ.م.) کلمه کاتاش تراتیا (ضراب خانه رکاب یا دیوانخانه متحرک) ضرب می شده است و برای هریک از این نامها علامتی اختصاری داشتند که معمولا بر پشت سکه ها نقر می شد.

در این دوره برخی شهریاران محلی هم که تابع پادشاهان اشکانی بودند، به نام خود سکه می زدند و ممانعتی هم از آنها به عمل نمی آمد. حتی در زمان مهرداد دوم، که بزرگترین و قدرتمند ترین پادشاه این سلسله بود، شهر سلوکیه مستقلا به ضرب سکه اشتغال داشت.

در پایان باید گفته شود که چند سال پیش سکه های طلایی در ارمنستان کشف شد که مربوط به وُنون اول (۸-۱۲م) است که به کمک لژیونرهای رمی برای مدتی برای مدت کوتاهی به سلطنت ایران دست یافت، ولی از اردوان دوم شکست خورد و به ارمنستان گریخت. گمان می رود که این سکه برای پرداخت به لژیونرها که سکه نقره نمی پذیرفته اند، ضرب شده و احتمالا سکه های مکشوفه هم ذخیره یکی از همان لژیونرهاست.

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *