فردوسی در داستان سرکشی بهرام چوبینه در برابر هرمز پادشاه ساسانی، مسکوکاتی که به قصد ایجاد اختلاف بین پدر و پسر به نام خسرو پرویز در ری ضرب کرد، سروده است:
پراندیشه از بلخ شد سوی ری به خرداد خرداد فرخنده در ماه دی
همی کرد اندیشه ز بیش و کم بفرمود تا پس سرای درم
بسازند و آرایش نو کنند درم مهر بر نام خسرو کنند
و جای دیگر می گوید:
وز آن پس دگر کرد میخ درم همان میخ دینار بی هیچ و کم
ضرب یا به اصطلاح مهرکردن سکه های ابتدایی به آلات و ادوات پیچیده ای نیاز نداشت. یک قلم حکاکی، یک کوره کوچک، یک سندان، یک مشته، یک چکش، چند میله آهنی و یک انبر برای اینکار کافی بود.
روی سندان حفره کوچکی تعبیه کرده، قطعه فلز گلوله مانند و بی شکل گرم شده ای را با فشار چند میله ی فلزی که محکم به یکدیگر بسته شده بودند، داخل حفره فرو می کردند و با چکش برسر میله ها می زدند تا «پیش سکه» درون حفره جای گرفته و سکل درون آن را به خود بگیرد. نوک میله ی فلزی نقشی نداشت و تنها اثری که بر پیش سکه می گذاشت، فرورفتگی های عمیقی بود شبیه به یک اسیای بادی.
نخستین سکه ها غالبا قطعات محدب بیضی سکل و ناهنجاری هستند و کاملا پیداست که در تعبیعه ی آنها جز وسیله ی ساده ای، منظوری نداشته و به همین علت هم کوششی برای ظریفتر ساختن آنها بکار برده نشده. اما از اواسط قرن هفتم و اوائل قرن ششم پیش از میلاد که سکه در سرزمین های یونانی نشین آسیای صغیر و یونان و ایران رواج بیشتری پیدا کرد، هنر سکه سازی نیز پیشرفت کرد و بر روی مسکوکات نقش زدند. قسمت عمده ی مسکوکات، تا آخر قرن ششم پیش از میلاد، با همین شیوه تولید شده اند.
«سر سکه» که از اساسی ترین وسائل سکه زنی نسبتا پیشرفته بود، از دو قسمت تشکیل می شد که حکاکان زبردست، طراز سکه را مانند مهر وارونه بر آن نقر می کردند. در اصطلاح سکه شناسی، آن قسمت را که نقش سکه بر آن کنده شده بود، «سر» و طرف دیگر را «پشت» می نامیدند؛ همچنین روی سکه را اصطلاحا OBSERVE و پشت آن را REVERSE می خوانند که چندان دقیق نیست. زیرا در بسیاری از موارد، رو و پشت سکه را جزما نمی توان تعیین کرد. با این وصف، چون این اصطلاح در بین سکه شناسان جا افتاده و پذیرفته شده است، در معرفی سر سکه ها و سکه ها و بطور کلی ناچار به استفاده از این مبحث هستیم.
ابتدا نقش یک سکه بر سندان و نقش طرف دیگر بر کف قلم یا مشته ی آهنین عمیقا نقر می شد ولی بعدها سرسکه ها در دو قطعه مجزا جداگانه و مستقل از مشته سنادن ساخته شدند.
کندن نقوش و طراز سکه ها به صورت معکوس، کار نسبتا مشکلی بود و ساعت ها وقت هنرمند حکاک را می گرفت. به نحوی که گاه برای نفر نقوش یک سکه پر شاخ و برگ، بیش از سه روز زحمت می کشید؛ هرچند حق این هنرمندان چیره دست هیچگاه به درستی ادا نشده و جز معدودی از انها، شناخته شده نیستند در صورتیکه ارزش هنری و تبحر آنها در رشته ی خود، از از نقاشان و مجسمه سازان پر آوازه کمتر نبوده است.
کار حکاکی و نقش بندی سرسکه ها چون با دست و بر حسب تشخیص و نظر هنرمند صورت می گرفت، هیچگاه دو سر سکه با یکدیگر مطابقت دقیق نداشت، ولی در سرسکه هایی که بعدها به شیوه ی ریخته گری تولید شدند، تفاوتی به جشم نمی خورد.
سرسکه های زیرین، که ضربات چکش فشار بیشتری بر آنها وارد می ساخت، خیلی زودتر از زیر سکه ها ساییده و از گردونه خارج می شدند. از این رو، تهیه یک دست سرسکه، یک زیرسکه و چند سرسکه می ساختند و به عمین علت است که در بسیاری از سکه های چکشی، یک عصر یک فرمانروا، یک طرف دارای اختلافات جزئی هستند و طرف دیگر کاملا یکسان است.
سرسکه ها را معمولا در اول هر سال تجدید می کردند. ولی قالبا جز سال ضرب، تغییری در طراز سکه نمی دادند مگر به عللی خاص. نظامی گفته است:
از تجمل هیچ ناید زرفری کن زرفری تا همه ساله چو زر هم پیر باشی هم جوان
از یک سرسکه برای ضرب 5 تا 10 هزار سکه استفاده می شد. اگر به تعداد زیادتری نیاز داشتند و فرصت تجدید سرسکه نبود، گاهی با یک سرسکه تا 30هزار یا بیشتر می زدند که البته به نوع فلز سرسکه و مقاومت آن بستگی داشت و محصول هم طبعا دقیق و شکلی از کار در نمی آمد.
گاهی به علت تغییر فرمانروایان، یا لزوم اعمال سیاست های خاص، طراز یک روی سکه تغییر می کرد و ناچار به تعویض همان روی سرسکه می شدند. مسکوکات نادری یک طرف آنها طرازهای گوناگون دارد و طرف دیگرشان عینا مشابه یکدیگر است.
پس از اینکه سرسکه به دلیل تغییر فرمانروا یا علل دیگر از جریان خارج می شد، نقوش و نوشته های آن را محو می کردند تا مورد سوء استفاده قرار نگیرد. یا سودجویان یا دغلبازان، بعدها از آنها سوء استفاده نکنند. چنانچه در رژیم سابق ایران، شخصی به نام هوشنگ دولو که از محارم شاه بود، به ضرابخانه دولتی فشار آورد تا سکه های زرین و مصور فتحعلی شاه و برخی سکه های دیگر چادشاهان قاجاریه را که در بازارهای بین المللی ارزش بالایی داشت، با همان سرکسه های اصلی که در موزه ضرابخانه بود، ضرب کند و به روایتی توفیق مختصری هم یافت.
«مطلّس یا سبیکه» قطعه فلز کوچک بی نقش است که درست به اندازه ی مورد نظر، یا در خود ضرابخانه ساخته می شد و یا ساخت آن را به کارگاه های دیگر سفارش می دادند. مطلّس با روش قالب ریزی صورت می گرفت اما بعدها برای سکه های نازکتر، یک نواز فلزی را با قیچی مخصوص، به اندازه ای که لازم بود، می بریدند و با چکش کاری به آن شکل می دادند. گاهی هم از قرن شانزدهم میلادی به بعد، برای برش مطلّس از وسیله ی لوله مانندی استفاده می شد که یک طرف آن نوک تیزی و برنده ای داشت و دقیقا به اندازه ی سکه مورد نظر ساخته شده بود و آن وسیله را روی نواز فلزی گذاشته و با چکش بر آن می کوفتند.
یکی از حساس ترین مراحل تهیه ی مطلّس، امتزاج دقیق دقیق فلزاتی بود که برای تولید سکه ها (از قبیل طلا و نقره )با عیار و بار معین به آن نیاز داشتند. و از آنجا که در گذشته وسایل دقیقی برای اندازه گیری خلوص فلزات وجود نداشت و این کار را با معیار موردنظر انجام می دادند، بارها و بارها مجبور به کم و زیاد کردن مواد می شدند. تا به معیار موردنظر می رسیدند و چون تهیه ی آن برای مقدار معینی از مطلّس صورت می گرفت، پس از تمام شدن آن، از نو باید آن زحمات را متحمل می شدند و سرانجام هم، نتیجه عملیات در دو دوره یکسان نبود و در نتیجه، عیار و بار مطلّسهای یک دوره با دوره ی دیگر کمی تفاوت داشت.
مطلّس ها را پس از برش با اسید شسته و زوایدی که از کوره بر آن مانده بود برمیداشتند. اگر زرین و سیمین بودند، آنها را یکی یکی به دقت وزن می کردند. اگر مطلّس مطلس از استاندارد معین سبکتربود، آن را برای ذوب به کوره برمیگرداندند و اگر سنگین تر بود، روی ان را به وسیله ی سوهان می سابیدند تا به وزن موردنظر برسد. سپس آنرا دوباره کرم کرده و در آب سرد فروبرده و با خاک اره خشک می کردند. برخی نویسندگان ایرانی بجای مطلّس یا سبیکه، واژه ی «پیش سکه» را بکار برده اند که انتخاب پسندیده ای است.
«ضرابی» ساده ترین و درعین حال، ظریفترین کار سکه زنی بود.
در سده های میانه برای ضرب مسکوکاتی که مطلس های نازک و نقوش ساده داشتند، یک نفر ضراب کافی بود او سر سکه زرین را روی پایه استوار قرارداده، سبیکه را روی ان می گذاشت. سپس سرسکه ی زیرین را برآن می نهاد و با فرود آوردن یک ضربه ی محکم، کار را تمام می کرد، اما اگر پیش سکه قطورتربود، و یا سکه طرازی پر نقش و نگار داشت، ضربات بیشتری لازم می آمد.
دراین قبیل موارد، ضراب باید کاملا دقت می کرد تا دستش نلرزد و سر سکه تکان نخورد و کار حتی المقدور، با یک یا چند ضربه محکم به پایان برسد.
سکه هایی که دارای نقوش پریشان و به هم ریخته هستند، از عدم تبحر یا ناتوانی ضراب خبر می دهند.
منبع: پول و سکه، نویسنده: عبداله عقیلی، بازنویسی وتنظیم: علی بهرامیان