ایران, مقاله ها

مالیات در دوره ساسانیان

مهمترین درآمد دولتی را مالیات های اراضی خراگ (خراج) و مالیات های شخصی (گزیت) تشکیل می داده است. مالیاتهای اراضی به این ترتیب بوده است که محصول هر بلوکی بازدید و ارزیابی گردیده و به نسبت حاصلخیزی و موقعیت زراعی زمین از یک ششم تا یک سوم محصول مالیات دریافت می شد. چون دریافت این نوع مالیات تولید  اشکال و سوء استفاده و مزاحمت برای کشاورزان بود و  چه بسا که مامورین سر موقع محصول را ارزیابی و بازدید نمی نمودند و باعث ازبین رفتن محصول می شد، کواذ به فکر تغییر وضع مالیات برآمد تا در زمان خسرو انوشیروان از روی مساحت اراضی مزروع وضع مالیات به این ترتیب برقرار گردید که هر جریب (2400متر مربع) زمین کشتزار یک درهم در سال و هر جریب موستان هشت درهم و هر جریب اسپست زار (یونجه زار) هفت درهم و از هر جریب برنج زار پنج درهم و از هر شش اصله زیتون یک درهم، به اشخاصی که محصولشان دچار آفت می گردید، تخفیف داده می شد. جو از آن جهت که خوراک اسب بود مشمول مالیات و بهای آن برابر گندم حساب شده، خرما نیز چون در سرزمین های خشک بیشتر و مرغوبتر محصول می دهد از این خرمای فارس ممتازتر و مالیاتش بیشتر بوده است.

مالیات شخصی در سال یک مرتبه از صنعتگران دریافت می شد و از عیسویان ساکن حوزه شاهنشاهی نیز مالیاتی با عنوان گزیت (جزیه) گرفته می شد. علاوه بر مالیات های ارضی و شخصی، در جشن های فروردگان و مهرگان نیز هدایایی می پذیرفتند که به حساب درآمد خزانه شاهنشاهی منظور می گردید. عوائد املاک سلطنتی و خالصجات نیز یک رقم مهمی از درآمد دولت را تشکیل می داده است. غنائم جنگی نیز درآمد غیر مستقیم بوده که به حساب عوائد دولتی محسوب می شده و یک رقم عایدات دیگر هم بوده که از معادن طلای Pharengion  در ایالات پرس ارمنی pers Armani (ارمنستان ایران) عائد می شده عوارض گمرکی از چشمه های دیگر درآمد دولتی بوده است.

در کتاب التاج جاحظ صورت هدایا و پیشکش هایی که در جشن های مهرگان و نوروز به دربار تقدیم می شده اینطور ذکر شده است:

از هندوستان: فیل و شیر و مشک و پوست

از تبت و چین: مشک و حریر و زیره و ظروف

از سند: طاووس و طوطی

از روم: دیبا و فرش

مزبانان و شاهان محلی نیز هدایایی از قبیل شمش های طلا، طلاح های زرین و مرصع به جواهرات تقدیم می کردند و حیوانات و پرندگان نیز جزو هدایا بوده است.

بلاذری در قسمت وصول مالیات نوشته است:

          که مبلغ وصولی با صدای بلند در حضور شاه خوانده می شد و واستر یوشانسالار میزان وصولی هر ماهه مالیات و عایدات و وضع خزانه را ضمن صورتی به عرض رسانیده و شاه آنرا مهر می کرد. خسرو دوم چون از بوی اوراق پوستی خوشش نمی آمد، صورت حساب راروی کاغذهایی که به زعفران و گلاب آغشته بود، می نوشتند و به نظرش می رساندند.

از شرط های صلح خسرو اول با ژوستی نین قیصر روم در سال 562 میلادی یکی این بوده است که تجار ایرانی و رومی همچنان که از اعصار قدیم تا این تاریخ مشغول تجارت بوده اند از آن پس نیز می توانند تجارت هر نوع کالایی را بنمایند مشروط بر اینکه کالای آنها از دوائر گمرکی بگذرد و در ماده چهارم ذکر شده بود که نمایندگان و سفرای رسمی هر دو کشور می توانستند بلامانع و بدون پرداخت عوارض گرمکی تمام اجناس خود را که همراه خود داشته اند وارد خاک دیگری نمایند.

گاهی وصول مالیات ها به تاخیر و به عهده تعویق می افتاد و پادشاهان هنگام جلوس به تخت سلطنت برای جلب قلوب بقایای مالیاتی گذشته را می بخشیدند و یا در سال های خشکسالی و قحط سالی مردم را از پرداخت معاف می داشتند. بهرام چهارم هنگام جلوس مالیات های معوقه را ه در حدود هفتاد میلیون درهم بود بخشید و به علاوه مالیات همان سل را هم به نصف تخفیف داد. فیروز در سال قحطی مردم را از پرداخت مالیات های شخصی و ارضی معاف نمود.

خسرو اول (انوشیروان) برای تعیین وصول مالیات های شخصی و پیشه وران و صنعتگران طریقه ثابت و خوبی اتخاذ کرد. به موجب دستور او ملیات از اشخاص و پیشه وران و صنعتگران از 20 سالگی تا 50 سالگی دریافت و مودیان بر حسب دارائیشان به چند طبقه تقسیم می شدند بعضی 12 درهم و برخی 8 درهم و گروهی 6 درهم و رعایا 4 درهم سالیانه به اقساط (مسمرک) چهارگانه (هر سه ماه یک قسط) می پرداختند هر کس که می مرد یا از پنجاه سال تجاوز می کرد از لیست مودیان مالیاتی حذف می شد.

خسرو انوشیروان از نرخ و تعرفه مالیاتی، دستور داده بود نسخه هایی تهیه و به عمال وصول بدهند و به علاوه برای قضات شهرستان ها نیز بفرستند تا آنها مواظبت نمایند که مامورین وضول، زائد بر آنچه قانون تعیین کرده، از مردم چیزی نگیرند و به آنهایی که کشتشان آفت شده تحفیف بدهند و یا از اشخاصی که سنین عمرشان از 50 بالاتر رفته یا به 20 سال نرسیده مالیات مطالبه نکنند.

انوشیروان معتقد بوده است که:

« بایست پول در خزائن سلطنتی جمع شود تا در هنگام جنگ همه وسایل مهیا باشد و احتیاج به تحمیل مالیات های فوق العاده پیدا نشود.»

برای تنظیم کار وصول، کشور را به چند ناحیه تقسیم نموده و هر ناحیه را استان یا کور می نامیدند. هر استان به چند شهرستان و سرپرست وصول مالیات هر شهرستان را گبه می گفتند. مهمترین ناحیه مالیاتی سرزمین عراق بود که به واسطه سد بندی ها و فراوانی آب، ابادترین و خاصلخیزترین قسمت آن روز بوده است.

رئیس تنظیم و دریافت مالیات ارضی و شخصی را واستریوشان سالار یا واستیوش بذ می نامیده اند و آنها چون مامور دریافت خراج های شخصی از صنعتکران و تجار بودن، از این رو لقب هوتخش بذ (رئیس صنعتگران) را داشتند و در حقیقت هم وزیر دارائی و هم وزیر کشاورزی و بازرگانی و پیشه و هنر بوده است و خزانه دار را گنجور می نامیده اند. درآمدهای مالیاتی به مصرف هزینه های جنگ و اردوکشی و دربار و حقوق مستخدمین دولت و سد سازی و پل سازی و ساختن شهر و حفر ترعه و راه سازی و غیره می رسیده است.

بازرسان دیوانی در دهات و قصبات و شهرها گردش نموده تا هر نقطه که کم آب بود یا کشاورز در سختی و ناداری بسر می برده، بدان ها کمک نماید تا کار زراعتش مختل و اراضی بایر نماند و چنانچه زراعت دچار آفت و سوانح دیگر گشته بود، مالیات محل در آن سال بخشیده می شد. فردوسی دراین باره از کارهای اردشیر یاد کرده است:

فرستاده بودی به گرد جهان                 خردمند و بیدارکار آگهان

به جائی که بودی زمین خراب              و گر تنگ بودی برود اندر آب

خراج اند آن بوم برداشتی                            زمین کسان خوار نگذاشتی

گرایدون که دهقان بدی تنگسدت          سوی نیستی گشته کارش ز هست

بدادی ز گنج آلت و چار پای                نماندی که پایش برفتی زجای

در زمان خسروپرویز بیش از هر پادشاه دیگر وجوه در خزانه گرد آمده بود و بطوریکه نوشته اند در سال هیجدهم سلطنتش (607 تا 608 میلادی) قریب 428 میلیون مثقال طلا در خزانه داشت و گنجینه ای که او در همین سال به کاخ جدید مدائن منتقل کرد 468 میلیون مثقال طلا معادل 375 میلیون فرانگ طلا که 48 میلیون آن در دوازده هزار کسیه بود که هریک محتوی چهارهزار مثقال طلا بوده است این طلاها نیز مسکوک زمان سلطنت فیروز و قباد و سایر پادشاهان سلف بود و چون پادشاهیش به سی سال رسید با وجود جنگل های متوالی و پر خرج او، نقود خزانه اش 160 میلیون مثقال طلا بود بعلاوه مقدار کثیری جواهر و جامه های گران قیمت و غنائمی که در جنگ ها نصیب او شده بو مقدار کثیری جواهر و جامه های گران قیمت و غنائمی که در جنگ ها نصیب او شده بود.

گنج های خسروپرویز مخصوصا گنزواذآور و گنز گاو معروف است.

موضوع گنج باآور چنین است که هنگامی که اسکندریه در محاصره ایرانیان بوده رومیان خواستند ذخائر و ثروت را از دست ایرانیان نچات دهند از این رو آنرا در چند کشتی گذاشتند از قضا باد مخالف کشتی ها را بسوی ایرانیان آورد و تمام آن ثروت ها و ذخائر بدست خسرو افتاد که آنها را به تیسفون فرستاد و به گنج بادآور موسوم گردید.

گاو گنج نیز گنجی بوده است که در یک زمین زراعتی توسط کشاورزی در حال شخم کردن پیدا می شود وی فورا مراتب را به خسروپرویز اطلاع می دهد. شاه دئستور کند و کوب کشتزار را می دهد و صد کوزه پر از طلاو نقره و گوهر که مهر اسکندر را داشته می یابد، یک کوزه را به کشاورز یابنده و بقیه را به خزانه شاهنشاهی منتقل و بنام گنج گاو معروف گردیده است.

غیر از دو گنج نامبرده معروف بالا، سایر مورخین و همچنین در شاهنامه نوشته شده که خسروپرویز صد خزانه داشته، که هشت تای آنرا پیوسته با خود در سفر و حضر می برده است این هشت گنچ در شاهنامه فردوسی، گنج عروس، گنج بادآورد (گنج شایگان)، دیبه خسروی، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنچ خضرا، گنج شادورد، گانج بار نامیده اند.

فردوسی چنین گفته است:

همی باز بردند نزدیک شاه                   برخشنده روز شبان سیاه

غلام پرستنده از هر دری                    زدر و ز یاقوت و هر گوهری

ز دینار و گنجش کناره نبود                 چنو، خسرو اندر زمانه نبود

نخستین که بنهاد گنچ عروس              ز چین و زبر طاس و از هند و روس

دگر گنج بادآورش خواندند                  شمارش بکردند و در ماندند

دگر آنکه نامش همی بشنوی                نو خوانی و را، دیبه خسروی

بزر سرخ گوهر بدو یافتند                   بزر اندرون رشته ها تافتند

دگر نامور گنج افراسیاب                     کس را نبود آن بخشکی و آب

دگر گنج کش خواندی سوخته             کزآن گنج بد کشور افروخته

دگر گنج کز در خوشاب بود                که بالاش یک تیر پرتاب بود

که خضرا نهادند نامش ردان                 همان نامور کاروان بخردان

دگر آنکه بد شاد ورد بزرگ                 که گویند رامشگران سترک

گنج عروس عبارت بوده از خراج و هدایایی که از چین و هند آورده بودند. گنج افراسیاب معروف است که از زمان اراسیاب مانده و بدست خسروپرویز افتاده بود. گنج شایگان یعنی گنجی که از جهت اهمیت و ارزش شایسته شاه بوده است.

بنابر توضیحات بالا در خزائن ساسانیان مال و ثروت سرشاری اندوخته شده بود و با آنکه در چند سال آخر حیات این دودمان، پادشاهان بی دوام و کم قدرت و سست اراده ای در تغییر و تبدیل بود، بطوریکه مورخین متذکر گردیده اند که وقتی سعدبن ابی وقاص سرادر فاتح عرب وارد تیسفون شد با آنکه مقدار زیادی از خزائن و اثاثیه یزدگرد سوم با خود برده وبد، معهذا بسیاری از جواهرات و اشیا زرینه و سیمینه و ابزارهای جنگی و لباسهای زربفت گرانبها و فرش های نفیس باقی مانده بود از جمله تاج خسروپرویز و جامه های زربفتی که به عنوان جواهرات ترصیع و تزیین شده و خود و زره و ران بند و بازوبند و شمشیر او که همه از طلا بودند و سایر سلاح ها و لباس های دیگر پادشاهان گذشته که دز خزانه نگهداری می شد، حمل و برای خلیفه بردند جمعی اموال و غنائم سهم خلیفه شد و بقیه را بین شصت هزار سرباز فاتح ایران تقسیم کردند و به هر یک 12000 دینار رسید. عمر تاج کیانی را در کعبه آویخت و قالی معروف کسری را تکه تکه کرد و بین سرداران و سران اسلام تقسیم نمود.

پادشاه برای هرکدام از امور دبیرخانه سری، عادی، محکمه جنائی، توزیع نشان، اعطای القاب و مناصب، امور مالی مهر مخصوص داشته است. فرامین و معاهدات و اسناد را با مهری که روی آن نقش گراز بود مهر می نموده است.

منبع: کتاب تمدن ساسانی نوشته علی سامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *