ایران, مقاله ها

سپاه در ساسانیان

دولت ساسانی همانند دو دولت پیش از خود (هخامنشی و اشکانی)، تشخیص داده بود که برای تشکیل یک ایران بزرگ و سپس نگهداری آن برای مدتی مدید، نیاز به داشتن قوای ورزیده و منظم و آماده کارزار خواهد بود.

از این رو از زمان اردشیر که بنیانگذار ایران بزرگ دوره ساسانی بود، اشکری مجهز و نیرومند تشکیل گردید. این سپاه مرکب می شد از سربازان، سواران ایرانی و قوای اطراف کشور و استانهایی که در لوای شاهنشاهی گردهم آمده بودند که اغلب بهترین و کارآمدترین قوا را تشکیل می دادند. مانند قوای سکستان، دیلمی کوشانی، آلبانی، خیونی، و اقوام گیل و کادوشی ها و سکاها. و در مواقع لزوم، افراد مزدوری نیز اجیر می شده که دوش به دوش سربازان جنگ می کردند. چنانچه از گفته های فردوسی برمی آید، همه جوانان گشور ملزم به خدمت در نظام بوده اند. آنان نخست تحت سرپرستی پیران کارزار دیده و جنگ آزموده فنون و تعلیمات نظامی را فرا می گرفته و پس از آشنایی به امور نظامی و سربازی به واحدهای ارتشی گسیل و نامشان را در آنجا ثبت می نمودند و در جنگ ها و لشکرکشی ها شرکت می کردند. طبقات عالیتر و اصیل زادگان و اشراف در رسته سواره نظام و توده مردم و سایرین در پیاده نظام. و اقلیتهای مذهبی بجای خدمت در نظام مبلغی به عنوان فدیه پرداخت می کردند.

وی شو، مورخ چینی می نویسد: « سربازها زره و نیزه و سپرهای گرد و شمشیر و کمان و تیر و فلاخن دارند. انها در جنگها فیلها دارند که لشکریان سوار آنها می شوند و صدها دنبال آنان می روند.» خسروانوشیروان منصب اران سپاهبذ را ملغی و کشور را به چهار ناحیه شرق و غرب و شمال و جنوب تقسیم کرد و بر هر کدام یک سپهبد گمارد. سپهبد مشرق، سپاه خراسان، سکستان و کرمان، سپهبد غرب، سپاه عراق را تا رسرحد دولت بیزانس، و سپاهبد شمال ناحیه ماد بزرگ و آذربایجان و سپهبد جنوب، افواج پارس و خوزستان را زیر فرمان داشتند. مسعودی می نویسد که این سپهبدان هرکدام یک معاون داشتند به عنوان مرزبان.

ده هزار نفر از زبده ترین های سواره نظام را «فوج جاودان» نظیر «فوج فناناپذیر» در هخامنشی  تشکیل می داده و فرمانده این فوج را وَرهرنیگان خودای می نامیدند..

دسته دیگری وجود داشته که با بی باکی و بدون ترس از مرگ می جنگیدند. بنام «جان اوسپار» یا « جان اسپار» .

عده های زیاد سپاه را گُند و فرمانده آن را گُندسالار می گفتند. قسمت های کوچک گند را درفش و دسته های هر درفش را وَشت می نامیدند.

قوای نظامی به طور کلی، بخشی در مرکز و بخشی در مرزها د سرحدات متمرکز و محیا بودند. پیاده نظام (پایگان) زره پوش و با سپرهایی بلند و خمیده که از ترکه بید یا ارژن ساخته شده و پوستی بر آن کشیده بودند و با خنجرها و سایر سلاح های جنگی مجهز بودند.

جای آنها در جنگ ها پشت سواره نظام بوده بطوریکه نوشته اند پیاده نظام عمل مهمی در جنگ انجام نمی داده و مانند بنه دار اردو بوده اند. بعکس سواره نظام (تنوریک) پیشاپیش اردو وظیفه عمده جنگ و فتح و ظفر بسته به مقاومت و شجاعت آنان بوده است. این دسته با زره های آهنی که تمام بدن و حتی صورت آنها را می پوشانیده و بدین وسیله از آسیب تیر دشمن محفوظ می داشته، و عده ای از آنها تیرانداز و عده ای دیگر نیزه دار بوده اند. سایر سلاح های آنها شمشیر، سپر گرد، کمند گرزی که به کمربند بسته می شد و تبرزین و ترکشی که دو کمان و چند زه و سی عدد تیر در آنجا جای می گرفته. بنابرین استعمال کلاه خود اهنی و زره و سپر برای دفاع از خود، و نیزه و شمشیر و گرز و تیر و کمند اسلحه های تهاجمی بوده اند. اسبانشان نیز با نیزه های سنگین پوشانیده شده بود. یکی دیگر از سلاح ها، مهره های خاردار آهنی بود (به اصطلاح اعراب حسک) آن مهره ها را در میدان جنگ می ریختند و در سم اسبان فرومیرفته و مانع از هجوم دشمن می شده. در جنگ قادسیه یکی از حربه هایی که اعراب را به ستوه آورده بود همین مهره های خاردار آهنی بوده است.

پشت سواره نظام فیل های جنگی را قرار می دادند تا منظره و نعره آنها هراس در اردوس دشمن بیاندازد و اسبان را مرعوب و متوحش سازد. روی فیل ها برجهایی پر از سربازان می گذاشتند و این عده خود پشتیبان و کمکی سواره نظام بودند. ابن خلدون فیلان را اینطور توصیف می کند: «بر آنها برجهایی چوبین مثل کوشک می ساختند و از لشکریان و اسلحه و بیرق ها پر می کردند و هنگام کارزار در موخر لشکر بکردار دیواری ردیف می نمودند و لشکریان را بدان پشت گرمی و اطمینان قلب حاصل می شد.»

جای شاهنشاه ر جنگهایی که خود او فرماندهی سپاه را اداره می نمود، در قلب سپاه بود و در غیر این صورت فرماندهی قوا در این جایگاه قرار می گرفت. تخت سلطنتی شاهنشاه توسط گارد محافظ و فداکار و ملتمزین رکاب و تیراندازان پیاده محصور و محافظت می شد و چهار پرچم در چهار گوشه تخت در اهتزاز بود و شاهنشاه از نزدیک عملیات جنگاوران را نظاره می کرد و بندرت چنانچه در نقش ساسانی دیده شده، (حجاری های نق رستم، نقش روی عقیقی که در کتابخانه ملی پاریس است مربوط به بهرام چهارم) خود شاه در حالی که سوار بر اسب است در جنگ شرکت کرده و با سردار سپاه مخاصم مصاف می دهد. شاپور بزرگ نیز در جنگ شرکت کرده و خود را به صفوف دشمن زد.

برای مطالعه بیشتر و جامع تر به منبع مراجعه نمایید.

منبع: منبع: کتاب تمدن ساسانی نوشته علی سامی

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *